کتابخانه عمومی شیخ عاملی شال

با کتاب خوب هم میشه پرواز کرد ................ مهمان ما باشید یک فنجان کتاب

کتابخانه عمومی شیخ عاملی شال

با کتاب خوب هم میشه پرواز کرد ................ مهمان ما باشید یک فنجان کتاب

کتابخانه عمومی شیخ عاملی شال

کتابخانه عمومی شال در سال 76 تاسیس شده و دارای بخش های متنوعی هست، شامل:
منابع کتابی در همه زمینه ها برای بزرگسالان- بخش های نوجوان، کودک، دیداری شنیداری، مرجع، کمک درسی، نشریات، استان شناسی، نوسوادان، تازه‌های کتاب و سالن‌های مطالعه

ساعات خدمات رسانی کتابخانه: 7:30 صبح تا 19 عصر

آدرس: بویین زهرا- شال- بلوار امام خمینی(ره)- روبروی مسجد جامع- کوچه شهید احمد سلیمانی
شماره تلفن: 2544 3441 028
ایمیل: shal.lib@chmail.ir
کانال ایتا: https://eitaa.com/shal_pl
اینستاگرام: ketabkhaneh_shahre_shaall

خصایص واسعه خدا

دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۲۳ ب.ظ

«رحمت واسعه» بیان خصایص واسعه‌ی خدا، حضرت سیدالشهدا (ع) در اشارات فقیه عارف، حضرت آیت‌الله العظمی محمد تقی بهجت قدس سره است که به کوشش گروهی از محققین، گردآوری و تنظیم شده‌است.

 

 

عشق به سیدالشهدا در حضرت آیت‌الله بهجت نمود بارزی داشت. این امر در شخصیت آن مرجع فرزانه، در دو بُعد، ظهور یافته بود: اول، سیره و روش و دوم، گفتار و بیان ایشان. کتاب پیش رو با تکیه بر همین دو بُعد گردآوری شده‌است تا به لطف پروردگار، گامی در همان مسیری باشد که آغاز آن از انبیا و اوصیای‌الهی (ص) بوده‌است.

این کتاب سه بخش دارد: ۱- روایتی کوتاه از سیره و روش آن عالم ربانی، ۲- گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت (ره) و ۳- پرسش‌ها و پاسخ‌ها.

بخشی از این کتاب را می‌خوانید:

رسول‌خدا (ص) فرمود: «اگر همۀ مردم بر محبت علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) گِرد می‌آمدند، هرگز خداوند آتش جهنم را نمی‌آفرید.»

ولی ما قدردان اهل‌بیت (ص) نیستیم، مثل کسانی که گنجی در خانه دارند؛ ولی گویا ندارند و از آن غافل محض‌اند! بلکه کار و حال ما بدتر از آن‌هاست. گویا مانند کسانی که به امامت اعتقاد ندارند، ما نیز امیرالمؤمنین (ع) را نداریم و مانند آن‌ها زندگی می‌کنیم که آن حضرت را ندارند. بااینکه قرآن را در یک دست و عترت را در دست دیگر داریم؛ ولی گویا دستمان خالی است و هیچ نداریم و سنگینی آن‌ها را احساس نمی‌کنیم. گویا چیزی در اختیار ما نیست!

 

طاقچه

بخش هایی دیگر از کتاب در ادامه

فراز 1:
در شهر خودش هم غریب بود:
قبل از صادقین و باقرین علیهما السلام، اصلاً از سیدالشهداء سلام الله علیه، علی بن الحسین و حسن بن علی علیهم السلام تعداد نادری روایت نقل شده است. مردم اصلاً کاری به این ها نداشتند. حتی از این بالاتر نقل شده که ابن عباس و حضرت سیدالشهداء با هم بودند، یک نفر آمد از ابن عبا مسئله ای را سؤال کرد. سیدالشهداء علیه السلام جوابش را داد. آن شخص گفت: از تو سؤال نکردم؛ یعنی از ابن عباس سؤال کردم. تا به این درجه از اهل بیت علیهم السلام دور بودند. ابن عباس فرمود: "هذا من معادن العلم" او از معادن علم است، او را با دیگران قیاس مکن!
ص 79

فراز 2:
حداقل آزادمردم باشید:
هنگامی که حضرت سیدالشهداء علیه السلام از اسب بر روی زمین افتاد و لشکر اعداء به خیام حرم هجوم بردند، با زانو مقداری به سوی خیمه رفت و جمعیت را به نبرد با خود دعوت کرد و فرمود:
ای دنباله روان آل ابی سفیان، اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، آزاده باشید و اگر عرب هستید... به نژاد خود بازگریدید. من با شما می جنگم و شما با من و بر زنان گناهی نیست.
ص 103فراز 3:
اعترافات معاویه:
روزی امام حسن مجتبی علیه السلام، یک کلمه ای که در نظر آن ها تند بود، به معاویه گفت. در وقت رفتن، معاویه دستور داد یک جایزه خیلی مفصلی به حضرت بدهند. یزید اعتراض کرد: او این حرف را زد در عوض به او این طور جایزه می دهی؟! 
گفت: پسرم، به خدا سوگند حق از آنِ ایشان است که ما از آن ها به ناحق گرفته ایم؛ آیا آن ه را بر مرکبی که از خودشان غصب کرده ایم، پشت سر خود سوار نکنیم؟!
ص 126 و 127فراز 4:
توبه هم راهی دارد:
سلیمان بن صرد رئیس آن هایی بود که برای سیدالشهداء علیه السلام نامه نوشته بودند و بعد در کربلا حاضر نشدند، اسمشان را توابین گذاشتند.
نه! به حسب ظاهر، توبه به این نبود. بعد از اسیری دخترهای پیغمبر صل الله علیه و آله، توبه اش به چیست؟ به اینکه ما کشته شویم؟
ص 171 و 172فراز5:
محال است در مملکتی که در آن، جاسوس یا رشوه خوار - که این ها با هم فرقی نمی کنند - و رشوه ده و واسطه رشوه باشد. کسی بگوید برویم اصلاح کنیم. آیا ممکن است در مملکتی که این ها باشند، کسی بگوید برویم اصلاح بکنیم؟! بدتر می کنیم...
بابا ما هم از خودمان باید بترسیم...
بالاخره، ممکن نیست بدون اصلاح نفس کاری پیش برد... همان رفیق نیمه راه خواهیم بود. در وقت وقتش خداحافظی می کنیم باهم.
ص 180 و ص181فراز 6:
یزید درون:
سعد وقاص، پدر عمر سعد، با اینکه از اصحاب شورا بود و با علی علیه السلام بیعت نکرد و از معاویه هم مهم تر بود، وقتی به معاویه رسید گفت: درود بر تو ای پادشاه. معاویه به او اعتراض کرد که چرا امیرالمؤمنین نمی گویی؟ گفت: از این راهی که تو این منصب را به دست آوردی، اگر به من می دادم نمی پذیرفتم!
آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. این طور نیست که آن ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه می بریم.

فراز 7:
گفتند: یک پت پرستی در هند بوده در دهه عاشورا، نمی دانم نذری داشته یا چه داشته که باید در این دهه، عزادارهای سیدالشهداء علیه السلام را مثلاً مهمانی بکند. البته یک طبقه ای از خانه را منحصر می کرد برای مسلمان ها و می گفت هر طور که خودتان اطعام می کنید و می شویید و هر کاری می کنید، این طبقه تماماً دست شما. شما اطعام بکنید، این هم پول، دیگر با ما کار نداشته باشید... ظاهراً صدهزار روپیه در هر سال خرج این مطلب می کرد. رفقایش در یک سال گفتند: این پول زیاد است، ای را مثلاً نصف بکن...
این شخص در تردید این مطلب که این ها می گویند نصف کن بود که رفت برای افتتاح کارخانه ای که درست می کرده است. همین که داشته تماشا می کرده، قبایش یا لباسش به چرخی که برای کار آورده بودند، گیر می کند و داخل آن آهن ها می رود که دیگر به حسب ظاهر کار از کار گذشته بود. اطرافیان می بینند، گویا کسی این را گرفت و از داخل کارخانه بیرون انداخت. افتاد بیرو، وقتی به او رسیدند، بی خال بود. بعد که به حال آمد گفت: دویست هزار روپیه! گفتند چه شده؟! گفت: من رفته بودم داخل چرخ یک کسی آمد من را گرفت از آنجا انداخت بیرون. گفتم: آقا، تو کی هستی؟ گفت: من همانی هستم که صدهزار روپیه برای عزاداری من پول خرج می کنی...
ص206

 

رحمت واسعه

محمدتقی بهجت فومنی

انتشارات موسسه فرهنگی هنری البهجه

352 صفحه

 

پاتوق معرفی کتاب در ادامه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۳۰
کتابدار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی