کتابخانه عمومی شیخ عاملی شال

با کتاب خوب هم میشه پرواز کرد ................ مهمان ما باشید یک فنجان کتاب

کتابخانه عمومی شیخ عاملی شال

با کتاب خوب هم میشه پرواز کرد ................ مهمان ما باشید یک فنجان کتاب

کتابخانه عمومی شیخ عاملی شال

کتابخانه عمومی شال در سال 76 تاسیس شده و دارای بخش های متنوعی هست، شامل:
منابع کتابی در همه زمینه ها برای بزرگسالان- بخش های نوجوان، کودک، دیداری شنیداری، مرجع، کمک درسی، نشریات، استان شناسی، نوسوادان، تازه‌های کتاب و سالن‌های مطالعه

ساعات خدمات رسانی کتابخانه: 7:30 صبح تا 19 عصر

آدرس: بویین زهرا- شال- بلوار امام خمینی(ره)- روبروی مسجد جامع- کوچه شهید احمد سلیمانی
شماره تلفن: 2544 3441 028
ایمیل: shal.lib@chmail.ir
کانال ایتا: https://eitaa.com/shal_pl
اینستاگرام: ketabkhaneh_shahre_shaall

اقیانوس مشرق

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۵ ق.ظ

عمران تشنه است و خسته و مجروح از راه طولانی. ناگهان مردی را می بیند که «زانو می زند بالای سرش. دستش را آهسته زیر چانه عمران می گیرد و صورت عمران را بالا می آورد. عمران در بهت نگاهش می کند. مرد می گوید: آیا تو عِمران پسر داوودی؟»عمران در اوج درد می‌خندد...

 

 

 

اقیانوس مشرق

مجید پورولی کلشتری

نشر عصر داستان

240 صفحه

«اقیانوس مشرق» داستان سرگشتگی عِمران و وصالش به ولایت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه‌السلام) است.

مردی به نام «عمران بن داوود» که در جستجوی آب حیات است در بیابانی در مسیر خراسان راه را گم می کند.

ابتدای داستان با شرح وضعیت عمران که از تشنگی و خستگی در حالتی بی رمق و وهم آلود در بیابان افتاده آغاز می شود. عمران تشنه است و خسته و مجروح از راه طولانی. ناگهان مردی را می بیند که «زانو می زند بالای سرش. دستش را آهسته زیر چانه عمران می گیرد و صورت عمران را بالا می آورد. عمران در بهت نگاهش می کند. مرد می گوید: آیا تو عِمران پسر داوودی؟»عمران در اوج درد می‌خندد...

 -من تشنه ام. تشنه پسر تشنه...چنگی بی‌رمق می‌زند و با التماس می‌گوید: «به من بگو که سرابی. بگو که تو نیز وَهم گرمازده‌ای...در این برهوت بی سرانجام...مرد مَشکی پر از آب را به سوی عمران می‌گیرد...

-این هدیه‌ای است از علی بن موسی الرضا.

عِمران با چشم‌های ناباور و با طمع به مشک نگاه می‌کند

مران نمی‌داند که با خود علی بن موسی الرضا رو به رو شده است. مشک را از آن مرد ناشناس می‌گیرد و از او می‌شنود که باید چهل قدم پیش برود و به خانه پینه دوز برسد. در آن بیابان و برهوت وسیع تا چشم کار می‌کند بیابان است و حتی روستایی از دور پیدا نیست اما عمران قدم چهلم را که برمی دارد خودش را بر در خانه‌ای می‌بیند و بیهوش می‌افتد. آنجا خانه همان پینه دوز است. او عمران را معالجه می‌کند. عمران از او نشانی چشمه آب حیات را می‌پرسد چشمه‌ای که هر کس از آن بنوشد هرگز نمی‌یرد. عمران برای پینه‌وز تعریف می‌کند که از آن مرد ناشناس شنیده است که آب حیات را در یک قلعه خواهد یافت. پینه دوز اما از علی بن موسی الرضا صحبت می‌کند از اعجازش و خصوصیاتش. اما عمران شیعه نیست ولی معجزه امام را همواره در دست دارد یعنی همان مَشکی که هر چقدر از آبش می نوشَد تمام نمی‌شود.

 

این کتاب جایزه کتاب سال پژوهش های دینی در سال 1392 و هم چنین کتاب سال رضوی در شاخه رمان در همان سال را دریافت کرده است

 

منابع:

پاتوق کتاب فردا

طاقچه

موسسه شهرستان ادب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۰۹
کتابدار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی