️ گاهی...
خودت را آن قدر مشغول میکنی،
که پرواز را فراموش میکنی...
پرواز کن...
saap.ir/@ketab_khani
️ گاهی...
خودت را آن قدر مشغول میکنی،
که پرواز را فراموش میکنی...
پرواز کن...
saap.ir/@ketab_khani
«رحمت واسعه» بیان خصایص واسعهی خدا، حضرت سیدالشهدا (ع) در اشارات فقیه عارف، حضرت آیتالله العظمی محمد تقی بهجت قدس سره است که به کوشش گروهی از محققین، گردآوری و تنظیم شدهاست.
عشق به سیدالشهدا در حضرت آیتالله بهجت نمود بارزی داشت. این امر در شخصیت آن مرجع فرزانه، در دو بُعد، ظهور یافته بود: اول، سیره و روش و دوم، گفتار و بیان ایشان. کتاب پیش رو با تکیه بر همین دو بُعد گردآوری شدهاست تا به لطف پروردگار، گامی در همان مسیری باشد که آغاز آن از انبیا و اوصیایالهی (ص) بودهاست.
این کتاب سه بخش دارد: ۱- روایتی کوتاه از سیره و روش آن عالم ربانی، ۲- گزیدهای از بیانات حضرت آیتاللهالعظمی بهجت (ره) و ۳- پرسشها و پاسخها.
بخشی از این کتاب را میخوانید:
رسولخدا (ص) فرمود: «اگر همۀ مردم بر محبت علیبنابیطالب (ع) گِرد میآمدند، هرگز خداوند آتش جهنم را نمیآفرید.»
ولی ما قدردان اهلبیت (ص) نیستیم، مثل کسانی که گنجی در خانه دارند؛ ولی گویا ندارند و از آن غافل محضاند! بلکه کار و حال ما بدتر از آنهاست. گویا مانند کسانی که به امامت اعتقاد ندارند، ما نیز امیرالمؤمنین (ع) را نداریم و مانند آنها زندگی میکنیم که آن حضرت را ندارند. بااینکه قرآن را در یک دست و عترت را در دست دیگر داریم؛ ولی گویا دستمان خالی است و هیچ نداریم و سنگینی آنها را احساس نمیکنیم. گویا چیزی در اختیار ما نیست!
بخش هایی دیگر از کتاب در ادامه
«سلام بر لهجة مهربانِ آفتابِ مدینه!
بر بارشِ بشارتِ بهار!
بر غنچه زار آوای الهی در هیاهوی دنیازدگان!
بر سینة ابری تو و چشمانِ بارانی ات!
سلام بر زیبایی!
سلام بر حَسن!» *
«غنچه دلتنگ» جلد چهارم از مجموعه چهارده جلدی «سیره کاربردی چهارده معصوم(ع)» یا «سبک زندگی معصومین(ع)» است که برخی از مجلداتش در دهه 80، برنده جایزه یا کاندیدای جایزه کتاب سال حوزه علمیه قم شدند. در این مجموعه سعی می شود مسایل مختلف زندگی از دیدگاه اهل بیت(ع) بیان شود و هدف این مجموعه پاسخ به این سئوال است که در روزگار امروز و برای انسان قرن بیست ویکم چگونه اهل بیت(ع) می توانند الگو باشند و چگونه آنها می توانند گرهی از زندگی مردم باز کنند.
این سیره کاربردی که بیش از 50 موضوع مثل سیمای ظاهری، سیمای باطنی، سبک زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی و سیاسی، ماجرای صلح با معاویه، علل صلح و مفاد آن، نظرات ایشان درباره دشمنان، ارتباط با خدا، دیگران و طبیعت، حقوق مخالفان و حیوانات و... را شامل می شود، برای عموم مردم به ویژه جوانان و نوجوانان نوشته شده است.
* گزیده ای از کتاب
غنچه دلتنگ
حسین سیدی ساروی
انتشارات دفتر نشر معارف
246 صفحه
خرده روایت هایی است از زائران دوردست سیدالشهدا؛ زائرانی که از اروپا به مقصد زیارت پیاده ی امام حسین رهسپار شده اند.
زائرانی که امام حسین را نه در کربلا و نجف و قم و مشهد و...، بلکه در قلب اروپا یافته اند، و دریافته اند که عشق حسین(ع) زمین و زمان و مکان نمی شناسد و چه بخواهی و چه نخواهی عالم گیر خواهد شد. فقط باید خود را به این دریای عظیم سپرد تا به ساحل آرامش رسید.
«موکب آمستردام» دومین گام و تلاش پس از کتاب موفق پادشاهان پیاده است که در کمتر از یک سال به چاپ پنجم رسید.
بهزاد دانشگر، در این کتاب در تلاش است با به تصویر کشیدن عشق زائران امام حسین(ع)، روایتی از تلاش آنان برای فدا شدن در مسیر سیدالشهدا را برای مخاطبان تصویر کند.
« این کتاب تلاشی برای است برای بازنمایی خرده روایت هایی هرچند کوتاه و ناقص از عشق و ارادت کسانی که به هر نحوی در این آیین باشکوه حضور دارند؛ چه به شکل میهمان یا میزبان، چه از راه دور یا نزدیک. زائرانی که خود را گم کرده اند و تازه در کربلا، خود را می یابند و آن جاست که درک می کنند این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست... » (گزیده ای از کتاب)
موکب آمستردام
بهزاد تشکر
انتشارات عهد مانا
136 صفحه
دو روایت را از کتاب را می توانید اینجا و اینجا ببینید
ای شام! ای پیچیده در حرارت عصیان! محکمتر بزن این تازیانههای پی در پی را که فردا از جای تازیانهها، هزاران بهار جوانه خواهد زد. خرابههایت، آرامگاه ملایکیست که بر دیوارههای ویرانِ شرم سر میکوبند
میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.
هان ای دختر خورشید! تو خرابهنشین نیستی. اینک عرش را به پاس قدوم تو مفروش کردهاند. پای بگذار! بالِ تمامِ ملایک برای گام گذاشتنت در خویش نمیگنجند.
دستهایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی. اما تو چقدر سربلند بیرون آمدی از دردها و دلتنگیها! صبر را از چه کسی به ارث برده بودی، نمیدانم! اما ایمان، همپای تو بزرگ شده بود.
سالروز شهادت دردانه امام حسین علیهالسلام، خانم حضرت رقیه سلاماللهعلیها تسلیت باد
معرفی چند کتاب تازه منتشر شده در خصوص زندگانی و کرامات حضرت رقیه سلاماللهعلیها در ادامه
وقتی از کربلا و پیادهروی اربعین به ایران برگشتند، دختر شهیدحسین همدانی ازش پرسید:《بابا! امسال با خانواده بهت خوش گذشت یا اربعین سال گذشته که با دوستات بودی؟》
گفت:《این راه رو باید مثل حضرت زینب (س) با خانواده اومد. خوشی اون در زیبا دیدن سختی هاست.》
بخشی از کتاب : خداحافظ سالار
خاطراتِ همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی
saap.ir/@ketab_khani
این کتاب شاملِ خاطرات و یا اگر بخواهم بهتر بگویم دلنوشتههای نویسندهی کتاب است.
دلنوشتهها و خاطرههایی به طعمِ جنگِ آن زمان، و غمِ این زمان!
نویسنده سعی دارد، با سَبکی متفاوت، به توصیفِ حالِ عجیب و نادر جانبازان و بازماندگان جنگ، برای نسل جدید بپردازد.
نسلی که تا این گونه احساساتِ غریب، برایشان گفته و نوشته نشود، قادر به درک این سالخوردگانِ دورانِ جنگ نیستند..
این مجموعه متمایز بودنش را مدیون نویسندهاش است، چرا که نویسنده درد و دلهایش را،، حرفهای سیاسیاش را،، غصههایش را،، در میانِ خاطراتِ نابی از شهدا و جانبازان پنهان کرده و حتی لحظهای اجازه نمیدهد تا خواننده از خواندن خستهشود.
جالبتر آن است که بعضی از بخشهای کتاب، مخاطب خاص دارند... مثلا در #بخشی_از_کتاب ، نویسنده در ظاهر خاطرات خودش را از #شهید_آوینی مینویسد.. اما نوشتههایش سرشار از گله و انتقاد به مسئولین دولت وقت است.
saap.ir/@ketab_khani
بخشی از کتاب در ادامه
هر سال غیرِ گریه کن های همیشگی، چند غریبه هم ناشیانه از کنار دیوار روضه و هیئت می آیند تو و با کفش های بلاتکلیف، معذب از نگاه کنجکاو حاضران، گوشه ای یا پشت ستونی خودشان را جا می دهند. هر سال وسط روضه شنوهای حرفه ای که غم و عشق حسین با شیر از مادر گرفتند، شنونده های گذری و ناشناس هم نشسته اند که خلاف تصور صاحب مجلس ها به هوای قیمه نیامده اند، نیازی آن ها را میان کتیبه ها کشانده است. ناشناس های خجالتی، معمولاً گرفتارها و سختی کشیده های آن سال هستند که در زندگی شان گره افتاده، در بن بستی مانده اند یا دردی در جان شان حلقه زده. روضه که شروع می شود غریبه ها زانو در بغل، مات به سخنران زل می زنند و گاهی که توی چشم نیستند آرام و نامطمئن اشک کم جانی می ریزند. پیش از روشن شدن چراغ ها هم می روند. این جستجوگران تازه وارد فکر نمی کنند در عزای حسین شفا می دهند یا گره باز می کنند، آن ها به گزارش این حماسه، به تفصیلِ ماجرای عبور از رنج نیاز دارند. آن ها به طمع با خبر شدن از این غم و بی خبر شدن از عالم آمده اند. رنجی تازه، آن ها را به صاحب رنج بزرگ نزدیک کرده، آمده اند که بدانند مرد چطور از مصیبت گذر کرد. گذارشان به این جا افتاده چون سؤالی دارند که فکر می کنند در روضه برایش جواب پیدا می شود.
کتاب «رستخیز» کتاب این جستجوگران است. رستخیز بیشتر از آن که روایت ارادت های گرم و سنتی به محرم باشد، شرح جستجوی مردمانی است که آمده اند تا بفهمند چطور می شود تشنگی و نیزه و خون مهم نباشد: «کسی مر عقل را گوید کجایی؟»
اشک هایی که از شوق یافتن حقیقت در گوشه چشم جمع می شوند این روزها کم شده اند و رست خیز، روایتِ فروریختن چشم ها در ثانیه روبه رویی با حقیقت است «تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق.»
این کتاب، روایتِ کرامت ها، شفا و معجزه های بزرگ نیست، شرحِ زنده شدن ذره ای از درون انسان در فراخوانِ هر ساله محرم است. داستان شنونده هایی که از مجلس روضه، خرده ای اندیشه، اندکی شهود یا تغییری کوچک غنیمت می برند.
در کتاب «رست خیز» بیست و چهار نفر از اتفاق هایی نوشته اند که نسبت آن ها را با رخداد سال ۶۱ هجری تغییر داده. بیست و چهار نفر از تجربه هایی نوشته اند که در دل این سنت عزا و در همین کوچه ها و تکیه ها شکل گرفته و دریافت و برداشت تازه با خودش آورده. کتاب رست خیز روایت محشر هر ساله است که هنوز هم رستگاری های کوچک و بزرگ می آفریند و ما را نو می کند.
رست خیز، کتاب دوم از مجموعه «کآشوب» است؛ مجموعه ای که بنا دارد اگر خدا بخواهد هر سال از منظری دیگر و آدم هایی دیگر به حال و هوای امروز ما و روضه ها نگاه کند. عادت شیعه به ثبت عاشورا در شکل موزون بوده است. ما اغلب ارتباط خودمان با این حماسه را منظوم شرح کرده ایم و روایتِ منثور و قصه کمتر به این آستان عرضه شده اند. امیدواریم مجموعه کآشوب و کتاب دوم آن (رستخیز) راهی باشد که نثر فارسی، فرصت از دست رفته خودش را باز یابد و همراه شعر و نوحه به درگاه این واقعه پیشکش شود.
(مقدمه کتاب)
212 صفحه
اثر محمدرضا بایرامی
انتشارات نیستان
266 صفحه
محمدرضا بایرامی درباره این کتاب گفته است: «نگارش رمان «آتش به اختیار» را سال 68 و بعد از پایان جنگ شروع کردم و بخشهایی از آن همان سال 68 نوشته شد. این رمان بعد از آتشبس نوشته شده است؛ زمانی که من سرباز بودم و به پشت جبهه بازگشتم. بخشهایی از آن توی همان سالها در نشریات منتشر شد، بعد نگارشش متوقف شد. در سالهای اخیر، روی نگارش آن کار کردم تا چاپ شود. در واقع، آنچه را که نوشته بودم، بازنویسی کردم و بقیه را ادامه دادم.»
بایرامی نخستینبار «آتش به اختیار» را سال 90 منتشر کرد، آتش به اختیار» روایت عدهای سرباز است که بعد از یک عملیات سنگین راه خود را گم کردهاند و در پی نجات خود و پیدا کردن راه هستند، اما هرگز راهی پیدا نمیشود. تشنگی یکی یکی آنها را از پا میاندازد و خط محاصره دشمن ـ عراق ـ آنها را تهدید میکند. داستان از ذهن سربازی روایت میشود که نویسندهای است ناکام و یک وقتی خیلی دوست داشته است که خاطرات با شکوه و قدیمی اجدادش را بنویسد، شکوهی که دیگر هیچ نشانی در آن باقی نمانده است. در همآمیختگی گذشته و حال و عدم رعایت زمان خطی و نگاه کاملاً متفاوت به پدیدهای به نام جنگ تحمیلی، از ویژگیهای این اثر است.
ماجراهای «آتش به اختیار» در روزهای پایانی جنگ و دشتهای گرم جنوب کشور رخ دادهاند. در واقع این اثر، در برگیرنده بخشی دیگر از صحنههای خاطرات بایرامی است که قسمتی از آنها را در کتاب «هفت روز آخر» نوشته است.
کتابچهای کوچک اما بسیار پربار و سنگین..
دربارهی زندگی خادمِ ارباب، حضرت جَون، و روشِ الگو قرار دادن ایشان برای عاشقانِ اهلِبیت...