کتابخوان فروردین
کتابهای «شما که غریبه نیستید»، «علی(ع) از زبان علی(ع)؛ (زمانه و
زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان
خودش)»، «چگونه کتاب بخوانیم» و «شنگال» در قالب طرح کتابخوان
فروردینماه ۱۳۹۷ برای علاقهمندان به
کتابخوانی معرفی شد.
معرفی کامل کتاب ها در ادامه
نام نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
ناشر: نشر معین
تعداد صفحات: ۳۵۴
بیشتر ما ایرانیان در دوران کودکی و نوجوانی از داستانهای استاد «هوشنگ مرادی کرمانی» خاطرات شیرین و دلنشینی در ذهن داریم. خواندن زندگینامه نویسنده کتاب «قصّههای مجید» میتواند جذابیت ویژهای برای علاقهمندان به این چهره ماندگار ادبیات کودک و نوجوان داشته باشد.
صداقت و جسارت مسئولانه مرادی کرمانی در نگارش این زندگینامه خودنوشت، بر ارزش و عیار «شما که غریبه نیستید» افزوده است.
این کتاب در قالب خاطراتِ واقعی و با رعایت ترتیب زمان وقوعِ هر ماجرا به رشتة تحریر در آمده است و رویدادهای تأثیرگذار و تأثربرانگیز بسیاری را از زندگی این نویسنده نامآشنا روایت میکند.
آشنایی با زندگی سخت و مقاومت عجیب و دور از انتظار شخصیت هوشنگ در شما که غریبه نیستید؛ هوشنگ سالهای کودکی را بهعنوان انسانی بزرگوار و ارزشمند در چشم مخاطب تصویر میکند؛ شخصیتی که وقتی امروز به چهره آرام و مهربان آن مینگریم، نشانههای صبوری و استقامت او را در نگاه و لبخندش مییابیم و به این میاندیشیم که شاید ریشه دواندن در آن روزهای سخت است که به ساخته شدن این انسان موفق و تأثیرگذار انجامیده است. بیشک علاقهمندی بیحدوحصر هوشنگِ آن سالها به کتاب و کتابخوانی در توفیق امروز او مؤثر بوده است.
همراهی با زندگی «هوشو» نوجوان امروز را با جلوه عینی و ملموسی از روبهرو شدن یک نوجوان خلاق و مستعد با ناملایمات ناگزیر زندگی، مواجه میکند.
جایزه ادبی مهرگان ادب، کتاب ویژه شورای کتاب کودک، کتاب برگزیدة کتابخانه بینالمللی مونیخ و... ازجمله افتخارات این کتاب به شمار میرود.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
۱
تخممرغ رنگ میکنیم برای روز سیزده. توی دیگی علف میریختیم و تخممرغ را توی آب علفها میجوشانیدم. سبز میشد. پوست پیاز میریختیم زرد و نارنجی میشد... ننهبابا باحوصله روی تخممرغها نخ یا پارچة باریک میپیچید. تخممرغها که رنگ میشدند، آب از نخها نمیگذشت و جای نخها و باریکههای پارچه روی تخممرغ سفید میماند. خوشگل میشدند. (ص ۲۳)
۲
خم میشوم و با زبانم ماستها را میلیسم. آغبابا میگوید: «پسر کاظمه باید دیوونگیشو نشون بده.» خجالت میکشم از کاری که میکنم خجالت میکشم از حرف آغبابا دلخور میشوم.
حالا دیگر من همهجا «پسر کاظم» هستمو حتّی آغبابا و ننهبابا هم به من میگویند: «پسر کاظم» و «کاظم» معنای دیگری غیر از یک «اسم» دارد. «پسر کاظم» بودن سخت است. (ص ۶۸)
۳
هیچکس به فکر من نیست. هیچکس نمیداند که هوشو چه حالی دارد و البته یکیدو نفر زیرچشمی نگاهم میکنند. معنی نگاهشان را میدانم. میگویند «سرخوری.» سکینه که برایمان نان میپخت میگوید: «اون از مادرش، اون از پدرش، اینم از آغباباش، دیگر سر چه کسی رو میخوای بخوری بدپیشونی!»
جلوی آینه میروم. پیشانیام را نگاه میکنم. بهش دست میکشم: «با پیشونی دیگرون فرقی نمیکنه، لابد پشتش مشکلی هست که من خبر ندارم.» (ص ۱۲۳)
۴
دفتر خاطرات را باز میکنم. دور صفحه گُل کشیدهاند. گل نیلوفر که ساقه و برگ همه آبی است؛ یکرنگ. رنگ آسمان. میان شاخههای بلند پیچدرپیچ و پُرِ گل، سفید است و خط دارد. انگار قابی خالی برای نوشتن. حیفم میآید صفحة سفید و خطدار را خراب کنم. کلمهها، جملهها تو مغزم میجوشند. پایین میآیند از گردن و شانه میگذرند به بازویم میرسند به سرانگشتها به نوک مداد... نوک مداد آرام روی خط بالا، بالاترین خط، زیر گل شیپوری نیلوفر، مینشیند. مینویسم... (ص ۲۳۵ و ۲۳۶)
۵
دنبال اتوبوس دویدم. اتوبوس رفت. پشت سرم را نگاه میکردم. از همهکس میترسیدم. پشت سرم را نگاه میکردم و میدویدم. یاد تعریفهای نصرالله خان «آغبابا» به خیر! چه قدر پشت سرم را نگاه کنم و بترسم؟ چه قدر با خودم حرف بزنم، برای شنوندههای رادیو، تماشاگران سینما و خوانندههام حرف بزنم. تا کی قصه بگویم؟ شما که غریبه نیستید. خسته شدم. نه، خسته نشدم. ادای خستهها را در میآورم. (ص ۳۵۵)
علی(ع) از زبان علی(ع) (زمانه و زندگی امیرالمؤمینی علیه السلام از زبان خودش)
نویسنده: محمد محمدیان
انتشارات: دفتر نشر معارف
تعداد صفحات : ۶۱۲
مفهوم امامت را باید از آغاز درک نمود. و آغاز علی علیه السلام است... هم او که سرانجام نیز هست...
باید نامه تاریخ را خوب خواند، به خصوص آنجا که با اعتقادات و دین انسان گره میخورد. «علی از زبان علی» از دقیقترین و خواندنیترین زندگینامهها درباره امیرالمؤمنین علیه السلام است که نویسنده با استفاده از منابع دستاول و مطمئن شیعه و اهل سنت به نگارش آن پرداخته است.
در کشور ما شاید عشق به امیرالمؤمنین و امام حسین علیهمالسلام به صورت استثنائی و خاصی به چشم میخورد و این خود وظیفه دوستداران و محبین اهل بیت را در قبال شناخت صحیح از زندگی ایشان بیشتر میکند. کتاب «علی از زبان علی یا زندگِی و زمانه امیر مؤمنان علیه السلام از زبان خودش» با قلمی استادانه و نگاهی دقیق نوشته شده است. در این اثر خبری از پیچیده گوییهای متون تاریخی نیست و در عین حال با صلابت هرچه تمامتر و ایجازی مثال زدنی به وقایع و اتفاقات مرتبط با زندگی و زمانه حضرت علی علیه السلام میپردازد. نویسنده در این اثر کوشیده تا حوادث و رخدادهای زندگی حضرت علی علیه السلام را با زبانی ساده و به شیوهی روایی از لحظه تولد تا شهادت ایشان شرح دهد.
پاسخ به برخی از مهمترین شبهات از تاریخ زندگانی امیرالمؤمنین، نظیر دلایل صرف نظر کردن حضرت از جنگیدن در مسئله خلافت رسول خدا صلوات الله علیه و آله یا دلایل پذیرش حکمیت در حالی که حضرت خود را بر حق میدانستند، آن هم از زبان خود حضرت و به نقل از منابع معتبر از نقاط قوت کتاب محسوب میشود.
پیوستگی و انسجام درونی که در موضوعات و متن کتاب وجود دارد ذهن مخاطب را از آشفتگی میرهاند و با سیر منظم تاریخی که در سراسر آن به چشم میخورد خواننده را تا پایان کتاب همراه میسازد.
این اثر با توجه به اهمیت موضاعات طرح شده و نگاه جامعهشناختی خود به اتفاقات تاریخی زمانه آن حضرت نقشه راهی است که تاریخ انقضا ندارد و برای تمام دورانها، به ویژه دوران کنونی، چراغ هدایت است.
این اثر ارزشمند از ۱۰ فصل: دوران مکه، دوران مدینه، دوران خلفا، دوران خلافت، دوران جنگ جمل، دوران جنگ صفین، دوران حکمیت، دوران جنگ نهروان، دوران غارتها و دوران شهادت تشکیل شده است. قلم روان، بیان متفاوت و نحوه روایت حجت الاسلام محمدیان در کتاب «علی از زبان علی» به قدری چشمگیر است که مخاطب را مجذوب کشش داستانی و انسجام و پیوستگی محتوایی خود مینماید و میتواند پاسخگوی بسیاری از سؤالات تشنگان معارف اهل بیت علیهم السلام باشد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
۱
روز دوشنبه نبوت بر رسول خدا صلیالله علیه و آله ابلاغ و آن حضرت به رسالت مبعوث شد و من صبح روز سهشنبه اسلام آوردم و ایمان خویش را به رسول خدا صلیالله علیه و آله اعلام کردم. از آن روز به بعد رسول خدا صلیالله علیه و آله به نماز میایستادند و من در سمت راست ایشان میایستادم و با آن حضرت نماز میخواندم در آن روزها هیچ مردی با آن حضرت همراه نبود، جز من. (به نقل از کتابهای تاریخ مدینه دمشق (اثر ابن عساکر) و مجمع الزوائد (اثر هیثمی) که از کتب اهل سنت هستند. ) (ص ۲۱)
۲
وقتی رسول خدا صلیالله علیه و آله به مدینه آمدند و مسجد مدینه را بنا نهادند، جمعی از مهاجران در اطراف مسجد خانههایی ساختند و برای سهولت رفتوآمد به مسجد، دری از خانة خویش به مسجد باز کردند. چندی به این گونه گذشت تا اینکه دستور الهی نازل شد که همة این درها مسدود شود؛ اما تنها خانهای که از این دستور مستثنا بود، خانة من بود. این استثنا بر یاران رسول خدا صلیالله علیه و آله سنگین آمد.
در توضیح این مسئله رسول خدا صلیالله علیه و آله دست مرا گرفتند و فرمودند: موسی از خدا خواست که مسجد او به دست هارون تطهیر شود. من نیز از خدا خواستهام که مسجد مرا به دست تو و نسل تو تطهیر کند...
پس از این اقدامات رسول خدا صلیالله علیه و آله به اصحاب خویش چنین توضیح دادند: «من به میل و خواست خویش ورودی خانههای شما را به مسجد نبستم و به خواست خودم اجازة باز بودن در خانة علی را صادر نکردم. این هردو دستور از جانب خداوند بود. (به نقل از کتب اهل سنت نظیر مجمع الزوائد (اثر هیثمی)، مناقب (اثر ابن مغازلی) و کنزالعمال (اثر متقی هندی) (ص ۶۳)
۳
زنی که پس از ششماه زندگی در کنار همسر خود فرزندی به دنیا آورده بود به جرم ارتکاب فحشا نزد خلیفة دوم آورده شد و خلیفه به خیال اینکه این زن مرتکب فحشا شده است، تصمیم گرفت وی را مجازات کند. من مانع مجازات آن زن شدم و توضیح دادم: اگر بخواهی از کتاب خدا دلیل میآورم که این زن بیگناه است و نباید مجازات شود.
خداوند متعال در سوره احقاف، آیه ۱۵ میفرماید: (و دوران حمل و از شیر بازگرفتن کودک سیماه است.)
و در آیه ۲۳۳ از سوره بقره نیز آمده است: (مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر میدهند. این برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند.)
در آیة نخست، دوران حاملگی و شیردهی ۳۰ ماه دانسته شده و در آیة دوم، دوران شیردهی ۲۴ ماه معرفی شده است. حال اگر ۲۴ از ۳۰ کسر شود، ۶ ماه باقی میماند که کمترین زمان مورد تأیید از سوی خداوند برای دوران حاملگی است.
عمر با شنیدن این استدلال، زن را آزاد کرد. (به نقل از کتب معتبر اهل سنت، نظیر السنن الکبری (اثر نسائی)) (ص ۱۱۳)
۴
]شما نهروانیان] ادعا کردید که من جانشین رسول خدا صلیالله علیه و آله بودم و این جانشینی را ضایع کردم! در حقیقت شما بودید که با من مخالفت کردید و بر من پیشی گرفتید و زمام امور را از دست من خارج ساختید. جانشینان انبیا وظیفه ندارند که مردم را با زور و به هر طریقی تحت فرمان خود درآورند. خداوند انبیا را مبعوث میکند و آنان مردم را به سوی خویش فرا میخوانند و همان انبیا جانشین خود را به مردم معرفی میکنند و نیازی نیست که وصی پیامبر صلیالله علیه و آله بر این امر اصرار بورزد. بلکه وظیفة اهل ایمان است که به سراغ وصی رسول خدا بروند!
اگر خدا فرموده است: (و برای خدا، حج آن خانه بر عهدة مردم است، کسی که بتواند به سوی آن راه یابد.) (آل عمران – ۹۷(
چنانچه مردم حج خانة خدا را ترک کنند، نقصی بر خانة خدا وارد نمیشود و از ارزش آن کاسته نمیشود؛ بلکه این مردم هستند که به دلیل ترک حج گرفتار گناه شدهاند! زیرا خداوند این خانه را برای مردم نشانة هدایت قرار داده است.
موقعیت من نیز چنین است که رسول خدا صلیالله علیه و آله مرا بهعنوان نشانة هدایت منصوب کردند و فرمودند: یا علی، جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است و جایگاه تو همانند جایگاه کعبه است که باید مردم به سراغ کعبه بروند و نه اینکه کعبه به سراغ مردم برود.
۵
معاویه وحشیترین و خونخوارترین فرد را برای غارت حجاز و یمن انتخاب کرد و او کسی نبود جز بُسر بن ارطاة که در سنگدلی و خشونتورزی شهره بود.
خطبهای برای بسیج مردم با هدف مقابله با غارتگری بُسر ایراد کردم: «ای مردم، از روزی تفرقه میان شما رخ داد و توان شما را به نقصان گذاشت که اهل خرد و صاحبان رأی از میان شما رخت بربستند...
من شما را بارها و بارها، در نهان و آشکار، در شب و روز، در صبح و شام، فرا خواندم؛ ولی اجابت که نکردید هیچ بیشتر پراکنده شدید و پا به فرار گذاشتید. آیا نصیحت و دعوت به هدایت و حکمت برای شما سودی ندارد؟ !
... اندکی صبر کنید. گویی میبینم مردی را که بر شما مسلط شده و از همه چیز منعتان ساخته و گرفتار عذابتان کرده است و خدا او را عذاب کند، همانگونه که او شما را شکنجه خواهد کرد!
بهراستی که این خواری مسلمان و نابودی دین است که معاویه بن ابیسفیان اراذل و اوباش را فرا بخواند و آنان اجابتش کنند و من که شما نیکان و صاحبان فضیلت را فرامیخوانم، پاسخم را ندهید! این رفتار اهل تقوا نیست. (ص۵۳۸ و ۵۳۹)
نوشته مارتیمر جی آدلر و چارلز لینکلن ون دورن و ترجمه محمد صراف تهرانی
ناشر: مؤسسه چاپ و نشر آستان قدس رضوی
تعداد صفحات: ۴۲۴
«چگونه کتاب بخوانیم» ازجمله کتابهای بازنشر شده در مجموعه «گنجینه» انتشارات بهنشر آستان قدس رضوی است.
این کتاب با نگاه انتقادی به مسئله خواندن آن را بهعنوان یک معضل عمومی معرفی میکند که به سبب ناآگاهی مردم و عادی شدن این مشکل، از برطرف کردن آن غفلت شده است.
مترجم مهمترین راه رفع مشکلات خواندن را شناخت آن بهعنوان یک درد و سپس یافتن راهی برای مداوای این بیماری فرهنگی معرفی میکند.
این کتاب برای کسانی نوشتهشده که مایلاند اهل مطالعه باشند و در جستجوی راهحلی برای رفع مشکلاتی هستند که در مسیر کتابخوان شدنِ آنها سنگاندازی میکند.
این کتاب کاربردی که از نخستین چاپ آن، بیش از ۷۵ سال میگذرد، همچنان مورد توجه مخاطبان در اقصی نقاط جهان است.
آموزش تکنیکهای مفید ردهبندی موضوعی کتابها، خوانش هوشمندانه متن و ارتباط سازنده خواننده با نویسنده از نکاتی است که این کتاب را خواندنی میکند.
نویسندگان این کتاب، کتابخوانی را به چهار سطح خوانشیِ ابتدایی، اجمالی، تحلیلی و منطقی تقسیم میکنند و میان این سطوح نیز میان ادراک، تفکر و یادگیری تمایز قائل میشوند.
مطالعه با روشهای متنوع و جذّابی که در این کتاب در خصوص مطالعة انواع متون علمی و عمومی پیشنهاد شده است میتواند به میزان قابلتوجّهی درک ما را از مطالب خواندهشده افزایش دهد.
خواندن این کتاب به جامعه دانشگاهی و عموم مردم عزیز، کمک شایان توجّهی در «کتابخوان» شدن ایشان خواهد کرد.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
۱
هنر خواندن شامل تمام مهارتهایی میشود که برای کشف و فهمیدن بدون کمک دیگران ضروری است؛ مهارتهایی چون دقت مشاهده، ذهن سریعالانتقال، وسعت تصورات و البته ادراکی که در تحلیل و تعمق ورزیده باشد. به این دلیل است که خواندن به این شکل، فهمیدن و کشف است، هرچند با کمک دیگران انجام شود. (ص ۳۳)
۲
پیشخوانی یا سریع خوانی کتاب پیوسته مفید است؛ هنگامیکه میخواهید کتابی را بخوانید ولی نمیدانید ارزش دقیق خواندن را دارد یا خیر، سریعخوانی به شما کمک میکند و این تردید را از بین میبرد. بهطورکلی حتّی سریعخوانی کتابی که قصد دارید آن را دقیق بخوانید، خوب و مفید است. چون با سریعخوانی اطلاعاتی از ساختار کتاب کسب میکنید. سرانجام بر آن نباشید که هر کلمه یا هر صفحة مشکل کتاب دشوار را در اولین دفعة خواندن بفهمید. این قاعده از قواعد دیگر خواندن مهمتر است و اساس خواندن اجمالی بر آن استوار است. (ص ۶۷)
۳
چنانچه عادت کردهاید هنگام خواندن یک مطلب، در مورد آن سؤال مطرح کنید، نسبت به خوانندهای که این خصوصیت را ندارد خوانندة بهتری هستید؛ اما همانطور که گفتیم، طرح سؤال بهتنهایی کافی نیست و باید بکوشید تا به آن سؤالها پاسخ دهید. گرچه میتوان این سؤالها را در ذهن و به شکل تئوری انجام داد ولی اگر این سؤالها و جوابها را یادداشت کنید، بسیار سادهتر است. این یادداشتها در ضمن خواندن، علامت هوشیاری شما در هنگام خواندن است. (ص ۷۳)
۴
اگر بعد از کسب مهارت کافی با وجود کوشش و جدیتی که به خرج میدهید باز نتوانید وحدت موضوع کتاب را پیدا کنید و اجزای آن را تشخیص دهید و رابطة آنها را با یکدیگر درک کنید در آن صورت بهاحتمالزیاد، کتاب، کتاب بدی است؛ اگرچه شهرت هم داشته باشد؛ البته در قضاوت نباید عجله کرد، چون ممکن است قصور از جانب شما باشد. پیوسته اشکال کار را در خود بجویید و هرگز از این مسئله غفلت نکنید. (ص ۱۲۵)
۵
اولین تذکر برای خواندن داستان این است که: داستان را سریع بخوانید و خود را در آن غرق کنید. کمال مطلب آن است که داستان را در یک نشست بخوانید؛ گرچه این کار برای افراد پرمشغله و بهخصوص اگر داستان طویل باشد امکانپذیر نیست، باوجوداین تلاش کنید که مدّتی را که صرف خواندن یک داستان خوب میکنید، حتیالمقدور کوتاه سازید و از این طریق به کمال مطلوب نزدیک شوید. در غیر این صورت وقایع داستان را فراموش میکنید، وحدت موضوع طرح داستان را از یاد میبرید و سردرگم میشوید. (ص ۲۷۲)
نویسنده: کیو مکلیر
مترجم: زهره پریرخ
انتشارات: فاطمی
شنگال دیگر چیست؟ چه اسم عجیبی!
شنگال چیزی است بین قاشق و چنگال؛ نه قاشق است و نه چنگال. نه قاشقها او را در جمع خود میپذیرند نه چنگالها. او روی میز غذا جایی ندارد و بسیار تنهاست.
شنگال برای پذیرفته شدن در بین قاشقها و چنگالها سعی میکند خود را به شکل آنها در بیاورد؛ اما تلاشهایش برای این کار بیفایده است.
تا اینکه روزی پای یک بچه کوچولو که تا حالا از قاشق و چنگال استفاده نکرده است به آشپزخانه باز میشود. او نمیتواند قاشق و چنگال معمولی که بزرگترها از آن استفاده میکنند را در دستان کوچکش بگیرد و به چیزی احتیاج دارد که بتواند به راحتی با آن غذا بخورد؛ به چیزی که کمی قاشق باشد کمی چنگال؛ چیزی که خاصیت و ویژگیهای هر دو را داشته باشد؛ کاری که نه قاشقها از پس آن برمیآیند و نه چنگالها، انگار فقط این شنگال است که از عهدۀ این کار بر میآید، فقط خود شنگال...
این داستان به تفاوتهای فردی و ویژگیهای منحصر به فرد افراد توجه دارد؛ عامل مهمی که میتواند در افزایش عزت نفس، خود باوری و اعتماد به نفس افراد اثر گذار باشد. نویسنده در این کتاب وجود تفاوتها را به عنوان یک نقطه قوت در یک گروه یا جامعه معرفی میکند و به صورت نمادین سعی در بیان تواناییهای منحصر به فرد افراد دارد. شیوه تصویرگری خلاق و سادگی نقشها در این اثر جذابیت آن را نزد مخاطب کودک و همینطور بزرگسال بیشتر کرده است. داستانی که "کیو مکلیر" خلق کرده است به کودکان به ویژه کودکانی که با سایرین متفاوت هستند، اعتماد به نفس و خود باوری میدهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
۱
یک روز، بعد از اینکه شنگال هزار بار از خودش پرسید:
«آخه تو کی هستی؟» و وقت چیدن سفره، بارها و بارها دست به دست شد و هی دست به سرش کردند... آهی کشید و با خودش فکر کرد، آگر بخواهم توی سفره جایی داشته باشم و مثل بقیه برای خودم کسی بشوم باید فقط یک چیز باشم. پس تصمیم گرفت برای خودش فکری بکند. (ص ۸)
۲
اول از همه، باید برای سرش فکری میکرد. یک کلاه لبهدار سرش گذاشت تا بیشتر شبیه یک قاشق بشود؛ اما چنگالها گفتند:
«واه واه! چه کلّه گردی!» (ص ۹)
۳
حالا توی این شلوغی، همهچیز قاطی شده بود. با چنگال، هم غذا را زیر و رو میکردند و هم آن را برمیداشتند و با قاشق، هم غذا را به هم میزدند و هم آن را میکشیدند.
اما آن وروجک شلوغ، با آن سروصداها و ریخت و پاشهایش و با این غذای نصفه و نیمهاش، یک چیز دیگر لازم داشت.
چیزی که بتواند همهی کارها را با هم بکند. چیزی که در دست گرفتنش راحت و آسان باشد. چیزی که نه قاشق باشد و نه چنگال؛ اما کمی از هر کدام باشد. (ص ۲۱)